توهمات نوستالژیک من

طنین ِ پیانوی خسته ی من در پاریس

توهمات نوستالژیک من

طنین ِ پیانوی خسته ی من در پاریس

هـ ـوا . . .


.

.

.


تکیه دادم به دیوار زخم خورده ی زمستان



هوا مرطوبه
سرماش حس نمیشه .... فهمیده میشه



اطرافمو نگاه میکنم :



زندگی جاریست
همیشه جاری بوده

فقط گاهی زیر آفتاب رنگ پریده میشه
و زیر سایه ی بیدی ... اون قدر تیره که سیاه میشه


اما
این بار برای من ... یک توقف مطلق
یک خاموشی گنگ که میزنه به گوشمُ کرم میکنه



- خانوم ساعت چنده ؟



به خودم میام


به ساعتی که ندارم نگاه میکنم

بُعدی که توش گم شدم ...



- هنوز ده دقه وقت دارید



سرم پایینه اما ... سنگینی نگاهش ُ حس میکنم ....

خیلی طول میکشه تا دور بشه



کاپشنمو در میارم

به اطرافم نگاه میکنم :


انگار /کسی/ نیست


تمام شعرایی که بلد بودم ُ زمزمه میکنم

تمام فروغ ها...سهراب ها ... حسین ها ...


تا جایی که میتونم سرمو میبرم بالا
آسمونو نگاه میکنم


یه لحظه لرز میکنم


و بعد یکدفعه تمام وجودم زنگ میزنه


حس میکنم یه لایه یخ روی صورتمه ....


این رطوبت هوا ...


کاپشنمو میپوشم ...


یه پامو جمع میکنم و تکیه میدم به دیوار


دو تا دستامو میکنم تو جیبای شلوارم
یه لحظه بلندی مانتوم به چشمم میاد


جیبای شلوارم به دستام فحش میدن و
دستام به بلندی مانتوم
و مانتوم


به خودش ! به ذاتش !


منصرف میشم ... دستامو میکنم تو جیب کاپشنم


سمت راستمو نگاه میکنم

لبخند میزنم


هر چقدرم دور باشه میشه تشخیصش داد


لبخند روی لبش

احمق !

فک کرده منم مثه بقیه نمی فهمم

نفسای سنگینشو از همینجا حس میکنم
صداش میاد

هنوزم مثه دیوونه ها راه میره ...

کاپشن سیاهشو گرفته تو دستشُ میچرخونه اینور و اونور


میاد نزدیک ...

چشماش دارن زار میزنن


تمام اعضای صورتش درگیرن


بدون سلام


-درست به موقه  !

-درست به موقه !



دستشو میکشه رو صورتم ... دستمو میکشم رو صورتش


خیسه ... یخاش آب شدن


آسمونو نگا میکنیم


فروغ میخونه


نگاه کن که غم
درون دیده ام
چگونه قطره قطره آب میشود



مرتب تکرارش میکنه ... مرتب تکرارش میکنم

حالا دیگه فقط یک صدا شنیده میشه




دستامو میکشم رو صورتم 


خیسه ... چشمام هم




این رطوبت هوا . . . .




ـــــــــــــــــ



+ این آهنگ

لینک